تحولات منطقه

۱۹ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۱
کد خبر: ۷۹۰۶۳۶

مساله ما و فاصله با وضع مطلوب اسلامی

اسما اسدی‌پور، کارشناس ارشد فلسفه تعلیم‌وتربیت

جهت‌گیری جامعه به‌کلی مغایر و متضاد با حرکت‌های قبلی شده است. جهت‌گیری از خودخواهی‌ها و خودپسندی‌ها و حرص و طمع و... تبدیل شده به تکیه به خدا و ایثار و گذشت و فداکاری و... . یعنی در قوانین جامعه در فرهنگ و فکر مردم یک مجموعه ارزشی جایش را به مجموعه ارزشی دیگر داده است.

مساله ما و فاصله با وضع مطلوب اسلامی
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، در جامعه امروز ما، نشانه‌ها برای طرح این ادعا کم نیستند که با یک جامعه مطلوب اسلامی فاصله داریم و البته این ادعا مورد تایید است. این فاصله گاهی دستاویزی می‌شود تا نظام اسلامی مورد شماتت قرار گیرد که چون به اهدافش نرسیده پس مسیرش اشتباه است و راه‌حل این است که باید به اسلام غیرسیاسی معتقد شد، تا جایی که برخی حتی مسلمات تاریخی ازجمله تشکیل حکومت توسط نبی‌مکرم اسلام در مدینه را هم انکار می‌کنند. آیا فاصله امروز ما با جامعه مطلوب اسلامی، نشانه غلط‌بودن مسیری است که پیموده‌ایم؟

یا مسیر درست است و باید سرعت حرکت به‌سمت جامعه مطلوب را بالا برد؟ و ملاک ما برای سنجش درستی مسیر طی‌شده چه باشد؟ اگر بپذیریم که فرآورده اصلی تمدن، انسان متمدن است، انسانی که دارای ویژگی‌های مطلوب تمدنش است و نماینده و نماد آن خصوصیاتی است که تمدنش آنها را ممدوح نامیده بود، آیا اساسا چنین چیزی ممکن است که مردمی با هویتی و با روحیاتی به مردمی دیگر با هویت و روحیات جمعی دیگری تبدیل شوند؟ چه عامل کلی این هدف را محقق می‌کند و ما چقدر در این مسیر پیش رفته‌ایم؟ آنچه با بعثت نبی‌اکرم در جامعه اتفاق افتاد و مقام‌معظم‌رهبری در بیانات اخیرشان به آن تصریح فرمودند، تغییر در چه چیزی است؟ یادداشت حاضر در مقام پاسخ به این پرسش‌هاست.

مقام‌معظم‌رهبری در روز بعثت نبی‌اکرم درباره مردم زمان بعثت فرمودند: «مردم گمراه، سرگردان، بی‌هدف، به‌شدت نادان، دچار فتنه‌های بزرگ -فتنه‌های ناشی از عصبیت‌ها و جهالت‌های بزرگ... نداشتن علم، نداشتن معرفت، نداشتن ذره‌ای اخلاق، نداشتن هدف، به‌شدت متکبر، به‌شدت خشن، حق‌ناپذیر، لجوج؛ این خصوصیات مردم عربستان [بود]؛ مردم مکه و بقیه‌ جاهایی که در آن وقت بودند، از بزرگان و کوچکان‌شان، روسا و زیردستان‌شان، این خصوصیات را داشتند. پیغمبر اکرم آمد از همین مردم با یک فاصله‌ کوتاهی یک ملتی ساخت متحد، بافضیلت، باگذشت، فداکار و دارای عالی‌ترین خلقیات... [پیامبر] همان آدم‌ها را تبدیل کرد به یک چنین انسان‌هایی.

این به‌نظر نشدنی بود.» مردم که همان مردمند و به حسب ظاهر معجزه‌ای رخ نمی‌دهد و نیازمندی‌های روزمره آنها عوض نشده است! چه چیزی در جامعه تغییر کرده که عموم مردم به تبع آن تغییر کردند؟ نکته این است که جهت‌گیری اجتماع به‌کلی عوض شده است. جهت‌گیری جامعه به‌کلی مغایر و متضاد با حرکت‌های قبلی شده است. جهت‌گیری از خودخواهی‌ها و خودپسندی‌ها و حرص و طمع و... تبدیل شده به تکیه به خدا و ایثار و گذشت و فداکاری و... . یعنی در قوانین جامعه در فرهنگ و فکر مردم یک مجموعه ارزشی جایش را به مجموعه ارزشی دیگر داده است.

فردی که تا دیروز اگر عصبیت و جاهلیت از خود نشان می‌داد، تشویق و در نظر مردم گرانقدر شمرده می‌شد، امروز با تغییر مجموعه ارزشی جامعه، مورد ملامت و شماتت قرار می‌گیرد. هم خود او با این تغییر واکنش‌ها، ادب می‌شود و هم سایرین با دیدن عکس‌العمل‌ها به او متوجه تغییر مجموعه ارزش‌ها می‌شوند و به‌مرور رفتارها و اخلاق‌ها به‌سمت ارزش‌های جدید تغییر پیدا می‌کند. پیداست که تغییر در رفتار کاری زمان‌بر است، به‌خصوص اگر رفتاری در انسان‌ها به‌صورت عادت و ملکه درآمده باشد. بنابراین باید بازه زمانی بزرگی را برای سنجش تغییر رفتار و خلقیات آدم‌های یک جامعه در نظر گرفت به‌خصوص اگر بخواهیم زمان مورد نیاز برای تثبیت رفتار جدید براساس مجموعه ارزش‌های جدید را هم در نظر بگیریم. حال چگونه این مجموعه ارزش‌های جدید جایگزین مجموعه ارزش‌های قدیمی می‌شوند؟ به‌نظر می‌رسد اولین و بزرگ‌ترین عامل در این جایگزینی، افرادی هستند که در صدر جامعه و در موضع حکمرانی جامعه قرار می‌گیرند.

اخلاق و رفتار آنها چه رفتار شخصی و چه رفتار شغلی و اجتماعی آنها، یکی از مهم‌ترین مولفه‌های تغییر ارزش‌های جامعه است. الناس علی دین ملوکهم که در روایات داریم ناظر به همین نکته است؛ چراکه حاکمان بر مردم ولایت دارند و انسان‌ها از کسانی که به‌عنوان امام بر خود برگزیده یا تن به ولایت آنها داده‌اند به‌شدت تاثیر می‌پذیرند. نه‌تنها اعمال و رفتار عیان امامان بلکه آنچه امامان در خلوت و تنهایی خود می‌اندیشیدند و عمل می‌کنند بر روح جامعه اثر می‌گذارد. این سنتی از سنت‌های الهی است. چه امام حق باشد و چه امام باطل، این سنت پابرجاست پس نقش حاکمان در جایگزینی ارزش‌های جامعه نقشی بی‌بدیل است.

دومین مولفه‌ای که به‌نظر می‌رسد نقش مهمی در تربیت انسان‌ها براساس ارزش‌های مطلوب دارد، مجموعه قوانین و مقرارتی است که بر جامعه حاکم می‌شود. مثلا وقتی فردی به اداره‌ای مراجعه می‌کند، بازخوردی که از قوانین دریافت می‌کند، رفتارهای بعدی او را تنظیم می‌کند. اگر قوانین درجهت ارزش‌های مطلوب باشند مثل عدالت و عقلانیت، رفتار فرد بعد از این بیشتر به عدالت و عقلانیت نزدیک می‌شود و اگر جهت‌گیری قوانین به‌سمت انحصار و بی‌عدالتی بیشتر بود، جامعه هم به‌مرور و ناخودآگاه به‌سمت این ارزش‌های نامطلوب می‌رود و آنها را در خود بازآفرینی و تولید می‌کند.

دسته سومی که در جهت‌دهی به انسان‌ها براساس مجموعه ارزش‌های جامعه اثر دارند، خواص جامعه هستند که حالت الگودهی به جامعه را دارند. طیفی از افراد برجسته که در هر جامعه‌ای بسته به سلیقه و خواست کل جامعه مورد وثوق باشند و الگوهای مردم قرار گیرند. این الگوها غیر از کارگزاران هستند اما مثل آنها نقش اثرگذاری دارند. مثل شهدا، علما، دانشمندان، معلمان، مادران و قهرمانان. نقش الگوها از نقش کارگزاران و قوانین و مقررات کمتر نیست. مقام‌معظم‌رهبری در یکی از دیدارهای اخیر خود درباره حضرت حمزه فرمودند: «اگر خواص جامعه همت کنند برای تولید یک چنین شخصیت‌هایی‌، هریک از اینها خواهد توانست جامعه را در مواقع حساس نجات بدهد... . اگر یک چنین شخصیت‌هایی درست بشوند، آن‌وقت دیگر تشکیل تمدن اسلامی یک چیز قطعی خواهد بود.» الگودهی درست و باقاعده، به تکثیر الگو در جامعه منجر می‌شود.

پس سه دسته بزرگ از تاثیرگذاران بر جامعه را برشمردیم: کارگزاران، قوانین و خواص.

اینکه در جامعه کدام ارزش‌ها ترویج می‌شود و کدام ارزش‌ها تقبیح می‌شود را با نگاه کلان به نوع حرکت این سه دسته درطول زمان می‌توان دریافت. انسجام بین این سه اهمیت فوق‌العاده‌ای در موفقیت و سرعت رسیدن به اهداف دارد. ضمن اینکه با نگاه نقطه‌ای و مثال‌های موردی نمی‌توان درباره حرکت کلی این سه دسته قضاوت درستی داشت. باید حرکت کلی این سه دسته را درطول دهه‌ها بررسی کرد، چراکه بالاخره جامعه انسانی تشکیل‌شده از انسان‌هاست و انسان‌ها جایزالخطا هستند. به‌خصوص در زمان غیبت امام معصوم حتما سرعت پایین است و ایجاد خصلت‌ها و هویت‌های جدید و سپس تثبیت آنها زمان‌بر است. پس مثال‌های موردی برای تحلیل درست جریانی که درحال حرکت است، کافی نیست.

در ابتدای حرکت‌ها آنچه مهم است اهداف است و جهت‌گیری‌ها به‌سمت اهداف. مسلم است که اهداف در اول کار در دسترس نیست ولی از روی نحوه چینش کارگزاران، گزینش قوانینی مثل قانون‌اساسی و قرار گرفتن الگوهای مطلوب در پیشانی حرکت جامعه، می‌توان به جهت‌گیری‌های یک نظام سیاسی پی برد.

در آیه۱۰۸ سوره توبه خداوند درباره برتری مسجدی که آن را براساس تقوای سازندگانش ارزش‌گذاری می‌کند نسبت به مسجد ضراری که سازندگانش برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان و ضربه‌زدن به اسلام ساختند، می‌فرماید: «فِیه رِجَالٌ یحِبُّونَ آن یتَطَهرُوا.» در آن مسجد مردان و زنانی هستند که دوستدار پاکی و پاکیزگی جسم و جان‌شان هستند. خداوند در این قسمت از آیه به جهت‌گیری آنها کار دارد نه اینکه بخواهد عنوان کند که مومنان معصوم هستند. خیر؛ در عین حالی که ممکن است از مومنان هم خطا سر بزند که می‌زند، اما مهم این است که آن خطا را خطا می‌دانند و ارزش‌هایشان همان ارزش‌هایی است که خدا فرموده و بر فطرت‌شان مطابق است پاکی را دوست دارند. دوست دارند پاک بشوند و پاک بمانند. انسان‌ها به‌سمت آنچه دوست دارند حرکت می‌کنند.

حال حرکت جامعه اسلامی ما را باید براساس این چینش‌ها و نحوه ارزش‌گذاری‌ها تحلیل و قضاوت کرد. انقلاب اسلامی وقتی آمد رویکرد ارزشی جامعه به‌طور کلی برعکس و مغایر زمان حکومت طاغوت شد. اینکه بیشتر افراد به آن اعلی علیین مقام انسانیت برسند قطعا نیازمند حضور امام معصوم و کارگزاران و قوانین و خواصی در همان حد است که در روایات آمده، اما به هر حال جهت‌گیری نظام ما در همان جهتی است که از آموزه‌های اسلام و پیامبر و اهل‌بیت آموخته‌ایم و مردم حقا و انصافا پای‌کار همان مفاهیم و اهداف و مجموعه ارزش‌های اسلام هستند. آزمون و خطاهای ما و کند رفتن‌های ما در برهه‌هایی از زمان هم برای احترام به ایجاد فهم همگانی و حرکت دسته‌جمعی، باعث نشده جهت‌مان عوض شود ولی خوب تا راه را طی نکنی توقع رسیدن به انتهای مسیر، توقع بی‌جایی است.

مطلوب مردم ما برای کارگزاری نظام همان است که اسلام خواسته و قضاوت‌هایشان نسبت به افراد کارگزار هم با همان ملاک‌هاست. قانون‌اساسی مترقی ما همان قانون مطلوبی است که مردم ما مطالبه تحقق صددرصدی آن را دارند و امثال حاج‌قاسم عزیز و دیگر شهدای ما هم به‌عنوان کارگزار و خواص مورد عشق و علاقه مردم در پیشانی حرکت ملت می‌درخشند. ما در میانه مسیریم و مسیرمان از دولت‌سازی اسلامی می‌گذرد و سپس جامعه‌سازی اسلامی. دولت‌سازی‌مان هم ناظر به همان سه مولفه کارگزاران، قوانین و الگوهاست. هرچه فاصله اینها را با مطلوب کمتر کنیم، دولت‌سازی موفق‌تری داشته‌ایم منتها مسیر همین است و جهت همین.

منبع: روزنامه فرهیختگان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.